تاريخ : جمعه 11 اسفند 1391
| 10:59 AM | نويسنده : حدیثهوقتی اون نگاه ابریت ، گره می خوره تو چشمام
پامی ذاره رو ابرا ، گم می شه راه جلوی پام
قلب من پر میشه از تو ، گل بوییدنی من
لمس مخملی دستات ، بهترین دلیل بودن
وقتی که خنده میشینه ، روی لب های قشنگت
ناخودآگاه بی اراده ، دل من باز میشه تنگت
دل من با تپش ، قلب تو آروم می گیره
نباشی این دل رسوام ، بی تو تنهای تنها می میره
نظرات شما عزیزان: